گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
علوم اسلامی
جلد اول
حمليه و شرطيه


قضيه به حسب رابطه و نسبت حكميه بر دو قسم است : حمليه ، شرطيه .
قضيه حمليه ، قضيه‏ای است كه مركب شده باشد از : موضوع ، محمول ،
نسبت حكميه .
ما آنگاه كه قضيه‏ای را در ذهن خود تصور می‏كنيم و سپس آنرا مورد تصديق‏
قرار می‏دهيم ، گاهی به اين نحو است كه يك چيز را موضوع قرار می‏دهيم‏
يعنی آن را در عالم ذهن خود " می‏نهيم " و
چيز ديگر را محمول قرار می‏دهيم يعنی آن را بر موضوع حمل می‏كنيم و به‏
عبارت ديگر آنرا بر موضوع بار می‏كنيم . و به تعبير ديگر : در قضيه حمليه‏
حكم می‏كنيم به ثبوت چيزی برای چيزی . در اثر نهادن يك موضوع و بار كردن‏
چيزی بر آن ، نسبت ميان آنها برقرار می‏شود و به اين صورت قضيه درست‏
می‏شود .
مثلا می‏گوييم : زيد ايستاده است . و يا می‏گوييم : عمرو نشسته است .
كلمه " زيد " موضوع را بيان می‏كند و كلمه " ايستاده " محمول را و
كلمه " است " نسبت حكميه را . در حقيقت ما زيد را در عالم ذهن خود
نهاده‏ايم و ايستادن را بر او بار كرده‏ايم و ميان " زيد " و " ايستاده‏
" رابطه و نسبت برقرار كرده‏ايم و به اين ترتيب قضيه به وجود آورده‏ايم.
موضوع و محمول در قضيه حمليه دو طرف نسبت می‏باشند . اين دو طرف‏
همواره بايد مفرد باشند و يا مركب غير تام . اگر بگوييم : " آب‏
هندوانه مفيد است " موضوع قضيه يك مركب ناقص است . ولی هرگز ممكن‏
نيست كه يك طرف يا هر دو طرف قضيه حمليه ، مركب تام باشد .
نوع رابطه در قضايای حمليه ، رابطه اتحادی است كه با كلمه " است "
در زبان فارسی بيان می‏شود . مثلا اگر می‏گوييم " زيد ايستاده است " در
واقع حكم كرده‏ايم كه " زيد " و " ايستاده " در خارج يك چيز را تشكيل‏
می‏دهند و با يكديگر متحد شده‏اند .
ولی گاهی كه قضيه را در ذهن خود تصور می‏كنيم و سپس آن را مورد تصديق‏
قرار می‏دهيم ، به نحو بالا نيست ، يعنی در آن ، چيزی بر چيزی بار نشده‏
است ، و به عبارت ديگر در آن ، حكم به
ثبوت چيزی برای چيزی نشده است ، بلكه حكم شده است به مشروط بودن مفاد
يك قضيه به مفاد قضيه ديگر . به عبارت ديگر حكم شده است به " معلق "
بودن مفاد يك قضيه به مفاد قضيه ديگر . مثل اين كه می‏گوييم : " اگر زيد
ايستاده است عمرو نشسته است " و يا می‏گوييم : " يا زيد ايستاده است‏
، يا عمرو نشسته است " كه در حقيقت ، معنی اين است : اگر زيد ايستاده‏
است عمرو نشسته است و اگر عمرو نشسته است زيد ايستاده است . اينگونه‏
قضايا را " قضيه شرطيه " می‏نامند .
قضيه شرطيه نيز مانند قضيه حمليه دو طرف دارد و يك نسبت ، ولی بر
خلاف حمليه ، هر يك از دو طرف شرطيه يك مركب تام خبری است ، يعنی‏
يك قضيه است ، و ميان دو قضيه رابطه و نسبت برقرار شده است . يعنی از
دو قضيه و يك نسبت يك قضيه بزرگتر به وجود آمده است .
قضيه شرطيه به نوبه خود بر دو قسم است : يا متصله است و يا منفصله ،
زيرا رابطه‏ای كه در قضيه شرطيه دو طرف را به يكديگر پيوند می‏دهد ، يا از
نوع پيوستگی و تلازم است و يا از نوع گسستگی و تعاند .
تلازم يا پيوستگی يعنی يك طرف مستلزم ديگری است ، هر جا كه اين طرف‏
هست آن طرف هم هست . مثل اين كه می‏گوييم : " هر وقت ابرها برق بزنند
پس صدای رعد شنيده می‏شود " يا می‏گوييم : " هر وقت زيد ايستاده است‏
عمرو نشسته است " يعنی جهيدن برق ملازم است با پيدايش صدا ، و نشستن‏
عمرو ملازم است با ايستادن زيد . رابطه تعاند بر عكس است ، يعنی‏
می‏خواهيم بگوييم ميان دو طرف نوعی عدم وفاق وجود دارد ، اگر اين طرف‏
باشد آن طرف نخواهد بود و اگر آن طرف باشد اين طرف نخواهد بود ، مثل‏
آن كه می‏گوييم : " عدد يا جفت است يا طاق " يعنی امكان ندارد يك عدد
خاص ، هم جفت باشد و هم طاق ، و مثل آن كه می‏گوييم : " يا زيد ايستاده‏
است و يا عمرو نشسته است " يعنی عملا ممكن نيست كه هم زيد ايستاده‏
باشد و هم عمرو نشسته .
در قضايای شرطيه متصله كه رابطه ميان دو طرف ، تلازم است ، واضح است‏
يك نوع تعليق و اشتراط در كار است . مثل اين كه می‏گوييم : " اگر برق‏
در ابر بجهد آواز رعد شنيده می‏شود " يعنی شنيدن آواز رعد مشروط و معلق‏
است به جهيدن برق . پس شرطيه ناميدن قضايای متصله روشن است . ولی در
قضايای منفصله كه رابطه از نوع تعاند است مثل : " عدد يا جفت است و
يا طاق " تعليق و اشتراط در ظاهر لفظ نيست ولی در حقيقت مثل اين است‏
كه هر كدام مشروط و معلق‏اند به عدم ديگری ، يعنی اگر جفت است طاق نيست‏
و اگر طاق است جفت نيست ، و اگر جفت نيست طاق است و اگر طاق نيست‏
جفت است .
پس معلوم شد كه قضيه در تقسيم اولی منقسم است به : حمليه و شرطيه ، و
قضيه شرطيه منقسم است به : متصله و منفصله .
و هم معلوم شد كه قضيه حمليه كوچكترين واحد قضيه است . زيرا قضايای‏
حمليه از تركيب مفردها يا مركبهای ناقص به وجود می‏آيد ، اما قضايای‏
شرطيه از تركيب چند قضيه حمليه و يا از تركيب چند شرطيه كوچكتر به وجود
می‏آيند كه آن شرطيه‏های
كوچكتر در نهايت امر از حمليه‏هايی تركيب شده‏اند .
در قضايای شرطيه دو طرف را مقدم و تالی می‏خوانند ، يعنی جزء اول "
مقدم " و جزء دوم " تالی " خوانده می‏شود . بر خلاف حمليه كه جزء اول‏
را موضوع و جزء دوم را محمول می‏خوانند .
قضيه شرطيه متصله ، همواره در زبان فارسی با الفاظی از قبيل " اگر "
، " چنانچه " ، " هر زمان " و امثال اينها و در عربی با الفاظی از
قبيل " ان " ، " اذا " ، " بينما " ، " كلما " توأم است ، و
قضيه شرطيه منفصله ، در زبان فارسی با لفظ " يا " و در زبان عربی با
الفاظی از قبيل " او " ، " اما " و امثال اينها توأم است